رونق گالریها در ماه آخر پاییز
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۷۵۲۶۰۹
اکنون بیش از پنجاه نمایشگاه در گالریها تهران دایر است و طیفهای گوناگونی از آثار تجسمی را در نمایشگاههای تهران میتوان به تماشا نشست، از طراحی و نقاشی به سبکهای گوناگون تا مجسمه و چیدمان. در گالریگردی این هفته به سراغ چند نمایشگاه رفتهایم.
مسعود کیمیایی نقاش
اتفاق مهم هفتههای اخیر آغاز به کار دوباره گالری گلستان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گالری گلستان از آبان ماه فعالیت خود را با نمایشگاه عکسهای محمد احصایی از موزههای جهان از سر گرفت و بعد به سیاهمشقهای او رفت که هر دو به انتخاب بهزاد حاتم فراهم آمده بود.
این روزها نمایشگاه عکسهای پشت صحنه فیلمهای مسعود کیمیایی در گالری گلستان دایر است و از پنجم آذر نیز نمایشگاه نقاشیهای مسعود کیمیایی در گالری گلستان آغاز میشود اتفاقی که بمب خبری هفته آینده گالریهای تهران خواهد بود. آنچه تا کنون منتشر شده تنها یکی دو عکسی است که لیلی گلستان در صفحه شخصی خود از پشت صحنه نمایشگاه منتشر کرده و یکی دو پرتره است که آقای کارگردان نقاشی کرده. اما لیلی گلستان پیشتر به همشهری گفته بود نمایشگاه شامل نقاشیهای انتزاعی مسعود کیمیایی است. باید منتظر جمعه ماند و دید که آیا نمایشگاه نقاشیهای آقای کیمیایی میتواند انتظار هواداران او را برآورده کند یا نه.
حضوری اگر هست...
حضور غایب، ساغر پزشکیان، تالار اینجا
در کارنامه نقاشی ساغر پزشکیان دورههای گوناگونی را میتوان پی گرفت، از پرترهها و فیگورهای انسانی که تصویر میکرد تا نقاشیهای طبیعتگرا و طبیعت بیجان. او در نمایشگاه تازه خود که این روزها در تالار اینجا دایر است، نقاشی از اجزای خانه را در دستور کار خود قرار داده، خانههایی که از حضور انسان خالی است یا بهتر است بگوییم آنچه بیشتر به نظر میرسد غیبت انسان است تا حضور او و حضوری اگر هست اغلب دور و محو است و اجزای دور و نزدیک خانه است که به چشم میآید. از همین رو، نمایشگاه هم «حضور غایب» نام گرفته.
شاید ساغر پزشکیان کارهای تازهاش را سیری طبیعی در نقاشیهای خود بداند، بدون اینکه ناظر به موجها و جریانهای سالهای اخیر نقاشی ایران باشد، اما نمیتوان کارهای او را جدای از موج واقعگرایی یا واقعگرایی عکاسانهای دانست که در سالهای اخیر رایج شده و خانهها، بهویژه خانههای قدیمی و متروکه، یکی از اصلیترین دستمایههای نقاشان برای خلق نقاشیهای واقعگرایانه بوده است. نکته اینجاست که کارهای او در میان انبوه نقاشان واقعگرای این سالها چیز متفاوتی برای عرضه ندارد و دستکم این شکل از واقعگرایی برای او عرصهای تازه است و هنوز تا رسیدن به نقاشیهایی که او را از دیگران متمایز کند کمی راه پیشرو دارد، اگرچه میل نقاش برای تغییر در نقاشیاش ستودنی است.
در مسیر خلق اثر
پیش از شروع، مرتضی باقری، گالری امکان
«پیش از شروع» در حقیقت به فرایند خلق اثر میپردازد و مجموعهای از آثار، یا قدری دقیقتر یکی دو اثر را، پیش از کامل شدن و تبدیل شدن به اثر هنری پیش چشم گذاشته است. میلههایی که شکل یافتهاند و بر سپرهایی سوار شدهاند و میتوانستند در نهایت به اثری تبدیل شوند اما اکنون به شکل عریان و سخت و زمخت، بدون افزودنیهایی که میتواند آنها را به هنرهای زیبا تبدیل کند، به نمایش درآمدهاند و مقواهایی که در مسیر خلق اثر به شکل معکبها و حجمها شکل گرفتهاند، اما پیش از پردازش نهایی عرضه شدهاند. کار مرتضی باقری ایده جذاب و خلاقانهای است که میتوانست در صورت تکثیر در شکلهای گوناگون و ارائه آثاری در فرایندهای خلق اثر هنری به مجموعهای جذاب تبدیل شود، اما تنها یکی دو ایده برای شکلگیری نمایشگاه کفایت نمیکند. «پیش از شروع» خبر از حضور هنرمند جوانی میدهد که از قضا به ابزار کارهای دشوار هنری تسلط بسیار دارد و میتواند با بسط ایدههای خود به هنرمندی متفاوت تبدیل شود.
اگر میدانست
مرور آثار مهدی سحابی، موزه هنرهای معاصر تهران
نمیتوان از رونق گالریها در هفتههای اخیر نوشت و از نمایشگاه مرور آثار مهدی سحابی ننوشت که پای بسیاری را در ماه گذشته به موزه هنرهای معاصر تهران باز کرده است. نمایشگاه مرور آثار مهدی سحابی که از 12 آبان در موزه آغاز شده تا 28 آذر برقرار است و خیل علاقهمندانی که مشتاق تماشای نقاشیها و عکسها و پیکرههای مترجم نامدار معاصرند، به موزه میروند. نمایشگاه مجموعه جالبی است از هنرمندی که نقاشی را در خلوت خود پی میگرفت و در زمان حیات تنها یک نمایشگاه برگزار کرد. اگر مهدی سحابی میدانست نگاهی که به خودروهای قراضه و مچاله و نقاشی از دیوارنوشتهها دارد یا مجسمههایی که با اشیای دور و بر خود سر هم کرده، چقدر نقاشی امروز ما از آنِ خود اوست شاید نقاشی را جدیتر میگرفت و در ساعتهای فراغت از ترجمه بیشتر به نقاشی میپرداخت. همچنانکه عکسهای سحابی از روزهای انقلاب امضای متفاوت او را دارد. هرچند او در مقام مترجم نیز در زمان حیات خود چندانکه باید قدر ندید و در سالهای پس از درگذشت اوست که ترجمههایش از ادبیات فرانسه، بهویژه مارسل پروست و لویی فردینان سلین، فراگیر شده است.
کد خبر 639108منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: مسعود کیمیایی گالری گلستان مهدی سحابی گالری ها نقاشی ها خلق اثر عکس ها سال ها یکی دو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۵۲۶۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رازهای نقاشی مرگ سقراط
افلاطون در رساله فایدون واپسین لحظات زندگی سقراط فیلسوف بزرگ یونان باستان را چنین روایت میکند: پس از خطابه دفاعیه علیه محکمهای که خواستار مجازات مرگ برای او شده بود به شاگردانش میگوید: نگران من نباشید، شما فقط جسم منرا در خاک خواهید گذاشت. سپس در میان اشک و غوغای یاران و حتی اندوه زندانبان جام شوکران را از شاگردش کریتو گرفته و مینوشد. مایع زهرآگین بهسرعت بدنش را سست کرده، چشمانش بیحرکت مانده و او مرگ را پذیرا میشود، تا درسی برای زندگی دیگران باشد.
به گزارش ایرنا، پرسشهای سیاسی و فلسفی سقراط شهروندان آتن را به تردید در حقیقت خدایان پانتئون و اصالت ارزشها در اخلاق یونانیان فرامیخواند. او بخاطر این پنداشتها به ناباوری نسبت به خدایان و فاسد کردن جوانان متهم شد که مجازاتش مرگ بود؛ مطابق رسم زمانه با نوشیدن جامزهر. سقراط بیمناقشه حکم قضات را پذیرفت و حتی شاگردانی را که وی را به نوشتن تقاضای عفو و یا فرار از آتن تشویق میکردند، بهشدت سرزنش کرد. صحنه واپسین دم حیات او تا لحظه نوشیدن جام شوکران، بارها توسط هنرمندان مختلف به تصویر کشیده شده که یادمانیترین آنها اثر چشمگیر نقاش نئوکلاسیک فرانسوی ژاک لوئی داوید است باعنوان مرگ سقراط (La Mort de Socrate) که حالا در موزه متروپلیتن نیویورک نگهداری میشود.
داوید این نقاشی ۱۳۰ در ۱۹۶ سانتیمتری را بدون التزام دقیق به روایت افلاطون و برمبنای نگاهی ستایشآمیز به سقراط برای پذیرش شجاعانه مرگ خلق کرد تا تصویری حماسی از عزت و کرامت باشد. در مرکز صحنه سقراط با ردای سفید و در هیبتی قهرمانانه روی تخت نشسته با قامتی استوار دست راستش را برای گرفتن جام سرخ شوکران دراز کرده است. او با دست چپ به بالا اشاره میکند؛ به آسمان و جهان پس از مرگ. بدینسان در آخرین دقایق عمر نیز از موعظه و خطابه باز نمیایستد؛ ترجیح میدهد بمیرد، اما از باورها و تعالیم خود دست نکشد. این آخرین درس اوست برای شاگردانی که پیرامون وی در اندوه و اضطراب بسر میبرند.
افلاطون، شاخصترین آنها، غمزده و سر در گریبان، جلوی تخت نشسته و پشتبه صحنه وقوع تراژدی را انتظار میکشد. مرد جوانی که فنجان شوکران را بسوی سقراط گرفته، از شدت تأثر روی برگردانده تا شاهد نوشیدن زهر توسط فیلسوف نباشد. مرد دیگری دست روی زانوی او گذاشته تا شاید وی را از اینکار منصرف سازد. دیگرانی که تاب دیدن صحنه را ندارند، در عمق دالانی درحال دور شدن هستند. مضمون اصلی صحنهپردازی، تمجید از رویکرد فیلسوف به مرگ است و ابراز همبستگی با او که مرگ را نه پایان هستی، بلکه سویه دیگری از زندگی میپندارد.
ژاک لوئی داوید نقاش برتر زمانه خویش بود و در آثار تماشاییاش روایتهای تاریخی را با فلسفه روشنگری در میآمیخت تا متفکرانهترین نمونههای نقاشی آکادمیک را پدید آورد. زبان تصویری او فاخر متناسب با علائق طبقه اشراف فرانسه بود، لیکن برای قاطبه مردم نیز قابل فهم و عمیقاً الهامبخش بود. شاگردان وی، بعدها از سبک کلاسیک و روایتهای سخت و محکم آن فاصله گرفته به سوی امواج پرشور هنر رمانتیک رفتند. آثار او طلایهدار تمدن مدرن بودند، آکنده از بشارتهای اخلاقی و روح انقلابی. در فرانسه او نقاش محبوب سه رژیم پیاپی بود؛ ابتدا در دربار لوئی شانزدهم سپس در عصر انقلاب و نهایتاً در دوره امپراطوری ناپلئون بناپارت. هر سه رژیم از آثار تاثیرگزار وی برای تبلیغ مشروعیت و اقتدار خویش بهره میگرفتند، اما در نهایت به اتهام خیانت به زندان انداخته شد.
نقاشی مرگ سقراط دو سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه خلق شد و القاگر حس مقاومت در برابر بیعدالتی، پیامآور روشنگری و فداکاری قهرمانانه بود. داوید در روند انقلاب فعالانه شرکت داشت و تصاویری از نمادهای شجاعت و ایثار خلق کرد. او سالهای پایانی عمرش را در بیماری و تبعید گذراند. وساطتها برای بازگشت او به فرانسه بهثمر ننشست تا اینکه در ۱۸۲۵ در بروکسل از دنیا رفت. در ۲۰۰مین سالگرد انقلاب (۱۹۸۹) دولت فرانسه تلاش کرد بقایای داوید را به کشورش بازگرداند، اما دولت بلژیک با این استدلال که قبر او بنایی تاریخی است، از اینکار امتناع ورزید.